دانلود نمایشنامه‌های سوفوکل

دانلود نمایشنامه‌های سوفوکل

اجرای صوتی و متن کامل
هزار تومان ۴۹
  • ۷ نمایشنامه سوفوکل
  • آژاکس
  • آنتیگونه
  • الکترا
  • ادیپ شهریار
  • ادیپ در کولونوس
  • فیلوکتتس
  • زنان تراخیس
  • فایل صوتی انگلیسی تمام نمایشنامه‌ها mp3
  • متن انگلیسی تمام نمایشنامه‌ها doc
  • ترجمه فارسی تمام نمایشنامه‌ها PDF
  • فایل صوتی فارسی برخی از نمایشنامه‌ها mp3
  • پرداخت آنلاین و دریافت در تلگرام
  • Sophocles' Ajax
  • Sophocles' Antigone
  • Sophocles' Electra
  • Sophocles' Oedipus at Colonus
  • Sophocles' Oedipus the King
  • Sophocles' Philoctetes
  • Sophocles' Women from Trachis
انیمیشن دانلود

این مجموعه به زبان انگلیسی است ولی ترجمه تمام نمایشنامه‌ها به همراه فایل صوتی اجرای رادیویی و صحنه‌ای برخی از آنها به زبان فارسی (آنتیگونه، الکترا و ادیپ شهریار) نیز در همین مجموعه در دسترس شما قرار دارد. لطفا بعد از پرداخت آنلاین یک پیام به آی‌دی ما در تلگرام (matinpardazco) بفرستید و فایل‌ها را همانجا دریافت کنید.

پیشنهاد ویژه
دانلود دیکشنری جمله ای
اپلیکیشن بومی
نسل جدید دیکشنری جمله‌ساز با ترجمه
دانلود دیکشنری بومی

معرفی و خلاصه داستان نمایشنامه‌های سوفوکل

خلاصه داستان نمایشنامه آژاکس سوفوکل

آژاکس دومین جنگجوی توانا پس از آشیل است اما منلوس و آگاممنون برای تحقیر او جوشن آشیل را به اودیسئوس می‌دهند. آژاکس از این بی‌احترامی آنها خشمگین می‌شود و سوگند یاد می‌کند تا از فرماندهان یونانی و اودیسئوس انتقام بگیرد. ایزدبانو آتنا بر آژاکس ظاهر شده و او را چنان طلسم می‌نماید که گله‌ای گوسفند را همچون یونانیان دیده و برای گرفتن انتقامش شروع به کشتن آنها می‌کند. پس از آنکه به خود می‌آید درمی‌یابد که چه کار ابلهانه‌ای انجام داده و دچار شرم بسیار می‌شود. همسرش تکمسا، از او می‌خواهد تا به خاطر او و فرزندش در خانه بماند و آنها را تنها نگذارد. آژاکس تظاهر به قبول حرف همسرش می‌نماید اما می‌گوید که برای تطهیر خود باید از خانه خارج شده و شمشیری را که هکتور به او داده به خاک سپارد. آژاکس می‌رود و شمشیر را در حالیکه تیغه‌اش رو به بیرون قرار دارد در خاک کرده و با انداختن خود بر روی آن خودکشی می‌نماید. تئوسر، برادر آژاکس می‌خواهد که او را به خاک بسپارد. ملنوس و آگاممنون با این کار مخالفت می‌نمایند اما اودیسه دخالت کرده و سرانجام او را به خاک می‌سپارند.

 

شخصیت‌های نمایشنامه آژاکس

آتنا (ایزدبانوی نگهبان آتن)
اودیسئوس
آژاکس
گروه کُر سالامیس
تکمسا (همسر آژاکس)
تئوسر (برادر ناتنی آژاکس)
منلوس
آگاممنون
Eurysaces (پسر آژاکس)
پیک

خلاصه داستان نمایشنامه آنتیگونه سوفوکل

پولونیکس و اتئوکلس در جنگ با یکدیگر بر سر قدرت کشته می‌شوند. کرئون، پادشاه تبس فرمان می‌دهد تا اتئوکلس را با تشریفات و احترام کامل به خاک بسپارند ولی جنازهٔ پولونیکس خیانتکار را به حال خود رها سازند تا خوراک کرم‌ها و لاشخورها شود. آنتیگونه و ایسمنه، خواهران دو برادر کشته شده هستند و آنتیگونه نمی‌تواند بپذیرد که جنازهٔ برادرش پولونیکس به حال خود رها گردد. پس مخفیانه به دیدار ایسمنه رفته و از او می‌خواهد تا در خاک‌سپاری برادر به او کمک کند. اما ایسمنه از خشم کرئون وحشت دارد و نمی‌پذیرد. پس آنتیگونه به تنهایی دست به کار می‌شود.

 

کرئون در کاخ خود است و ریش‌سفیدان تبس (گروه سرایندگان) فرمان او را مورد تأیید قرار می‌دهند. اما خبر می‌رسد که کسی پولونیکس را دفن کرده است. کرئون بر می‌آشفد و خواهان دستگیری خاطی می‌شود. آنتیگونه را به پیش او می‌آورند و او بدون اینکه کارش را پنهان سازد با کرئون بر سر اینکه اخلاقیات را زیر پا گذاشته است وارد بحث می‌شود. کرئون از سخنان او برافروخته می‌شود و چون گمان می‌برد در این کار ایسمنه نیز به خواهرش کمک کرده‌است دستور دستگیری او را نیز می‌دهد. ایسمنه که ترجیح می‌دهد همراه با خواهرش کشته شود به دروغ اعتراف می‌کند اما آنتیگونه می‌گوید که او به تنهایی این کار را انجام داده است. دو خواهر زندانی می‌شوند. هایمون، پسر کرئون و نامزد آنتیگونه به پیش پدر می‌آید تا او را از این کار بازدارد اما گفتگوی آن دو به درگیری لفظی می‌انجامد و هایمون در حالی‌که قسم می‌خورد دیگر هرگز کرئون را ملاقات نخواهد کرد از آنجا خارج می‌شود.

 

کرئون سرانجام تصمیم می‌گیرد تا ایسمنه را آزاد کرده و آنتیگونه را در غاری زنده به گور سازد. آنتیگونه بر سرنوشت خود می‌گرید اما از کارش دفاع می‌کند. پیشگوی نابینایی به نام ترسیاس به کرئون هشدار می‌دهد که خدایان از رفتار او ناخشنودند و به خاطر اشتباهاتش، فرزندش را از دست خواهد داد، تمام یونان او را خوار خواهد شمرد و خدایان، قربانی‌های شهر تبس را نخواهند پذیرفت. ریش‌سفیدان از این سخنان به وحشت می‌افتند و از کرئون می‌خواهند تا آنتیگونه را آزاد کرده و پولونیکس را به خاک بسپارد. کرئون می‌پذیرد اما آنتیگونه خود را به دار آویخته است. هایمون از مرگ نامزدش بسیار اندوهگین می‌شود و خود را می‌کشد. خبر مرگ هایمون به مادرش ائورودیکه می‌رسد و او نیز خود را می‌کشد. کرئون خود را به خاطر تمام این پیشامدها ملامت می‌کند. او توانست تاج و تخت خود را حفظ نماید اما از فرمان خدایان سرپیچی کرد و همسر و فرزند خود را از دست داد.

خلاصه داستان نمایشنامه الکترا سوفوکل

الکترا دختر آگاممنون شخصیت افسانه‌ای یونان باستان است. پس از آن‌که کلوتایمسترا (مادر الکترا)، آگاممنون (پدر الکترا) را کشت، الکترا برادر خود اورستس را از خانه دور کرد تا جانش را نجات دهد. مدت‌ها بعد اورستس با همدستی الکترا، مادر و معشوق او آیگیستوس را کشت و انتقام پدر را گرفت. الکترا با دوست برادرش، پولادس ازدواج کرد. عقده الکترا در روانشناسی بر مبنای سرگذشت این شخصیت اسطوره‌ای نام‌گذاری شده است.

 

زمانی که آگاممنون پدر الکترا و پادشاه شهر موکنای از جنگ تروآ بازگشت و توسط آگوستوس (معشوقه کلوتایمنسترا) و/یا توسط خود کلایمنتسترا به قتل رسید، الکترا در شهر موکنای حضور نداشت. کلایمنتسترا بخاطر اینکه آگاممنون، دختر بزرگترش ایفیگنیا را برای آتنا یا آرتمیس قربانی کرده بود، از وی کینه به دل گرفته بود. همچنین آگوستوس و کلایمنتسترا، کاساندرا پیشگوی مقدسِ تروی که به عنوان غنیمت و پاداش جنگ به آگاممنون اهدا شده بود را کشتند. هشت سال بعد الکترا و برادرش اورستس را از آتن به موکنای بازگرداندند. طبق نوشته‌های پیندار – شاعر یونان باستان- در این سال‌ها، الکترا یا دایه‌ای پیر، از اورستس مراقبت می‌کردند. سپس اورستس به فانوته در کوه پارناسوس، جایی که استروفیوسِ شاه از او مراقبت می‌کرد، برده شد تا اینکه در سن بیست سالگی توسط پیشگوی معبد دلفی به بازگشت به وطن و کین‌خواهیِ پدر فرمان داده شد.

 

طبق داستانِ آیسخولوس، اورستس چهره الکترا خواهرش را پیش از ملاقات بر سر مقبرهِ آگاممنون، در مکانی که پیشکش‌هایی را برای مقبره پدرشان فراهم می‌آوردند، دید. ملاقات انجام شد و برنامه‌ریزی برای کین‌خواهی و انتقام‌جویی شکل گرفت. پولادس و اورستس، کلایمنتسترا و آگوستوس را (به پشتوانه کمک الکترا) کشتند. کلایمنتسترا پیش از مرگش اورستس را نفرین کرد و الهه‌گان انتقام برای عذاب او به زمین آمدند. او توسط الهه‌گان انتقام که وظیفه مجازات وی را به دلیل تعرض به قداست خانواده داشتند، تعقیب می‌شد هرچند الکترا توسط الهه‌گان انتقام مورد تعقیب قرار نگرفت. اورستس در معبدی در دلفی پناه گرفت. گفته می‌شود هنگامی که او به معبد رفت، ابتدا کاهنی اورستس را غرق در خون و در حالی که الهه‌گان انتقام دور و بر او پرواز می‌کردند یافت. سپس کاهنان او را با خون خوک شستشو دادند تا پاک شود و درست به محض اینکه پاک شد به آتن سفر کرد تا آتنا را بیابد.

 

در آخر در آکروپولیس آتن، آتنا را یافت و دادگاهی رسمی در این مورد توسط آتنا، پیش از قضاوت دوازده آتنی، تشکیل داد. الهه‌گان انتقام خواستار قربانی خود (اورستس) بودند: او در دادگاه فرمان‌های آپولو را مطرح کرد: رای‌ها به‌طور مساوی (بر مجازات و رهایی اورستس) اعلام شد و آتنا رأی تعیین‌کننده خود مبنی بر تبرئه اورستس را بیان نمود. در اثر ایفیگنیا در تائوریس (Iphigenia in Tauris)، اوریپیدس افسانه را به گونه‌ای دیگر بیان می‌کند. او می‌گوید اورستس توسط الهه‌گان انتقام تا تائوریس که بر دریای سیاه واقع است -جایی که خواهرش ایفیگنیا نگهداری می‌شود- هدایت می‌شود. این دو (اورستس و ایفیگنیا) هنگامی که اورستس و پولادس نزد ایفیگنیا آورده می‌شوند تا جهت قربانی شدن برای آرتمیس آماده شوند یکدیگر را ملاقات کردند. ایفیگنیا، اورستس و پولادس از تائوریس فرار می‌کنند. خشم الهه‌گان انتقام به هنگام تجدید دیدار این خانواده، فروکش کرده و در مجازات آن‌ها تخفیف قائل می‌شوند.

الکترا سوفوکل در مقبره آگاممنون
الکترا در مقبره آگاممنون

خلاصه داستان نمایشنامه ادیپ شهریار سوفوکل

تقدیر چنین مقرر کرده است که ادیپ شهریار جویا و پویا و پرتکاپو، پدر خود را بکشد و با مادر خویش همبستر شود. فرمانی است ظالمانه و دوزخی. این حکم را پدر و مادر ادیپ دریافته‌اند و برای گریختن از آن ادیپ کودک را به چوپانی می‌سپارند که جانش را بگیرد. اما اگر ریختن خون طفلی بر پدر و مادر دشوار می‌آید، بر چوپان ساده‌دل نیز آسان نیست؛ بر لبخند معصومانه کودک رقت می‌آورد و او را به چوپانی دیگر از دیار «کرینت» می‌سپارد. شبان دوم او را نزد شاه کشور خود می‌برد و کودک در دربار این شاه بزرگ می‌شود. ادیپ در دوران جوانی به وسیله هاتفان از سرنوشت خود آگاه می‌شود و چون پدرخوانده و مادرخوانده‌اش را پدر و مادر حقیقی خود می‌پندارد، برای گریز از سرنوشت از دیار آنان می‌گریزد. در راه به گردونه پیرمردی می‌رسد و پس از گفتگو مختصر، پیرمرد را (که پدر واقعی او بوده) می‌کشد و به سوی شهر تب پیش می‌تازد. بر دروازه این شهر از دیرگاه ابوالهولی است که از مردمان معمائی می‌پرسد و چون آنان در پاسخ در می‌مانند طعمه مرگ می‌شوند. ادیپ معمای ابوالهول (نماینده تقدیر) را فاتحانه جواب می‌گوید و ابوالهول مقهور بر خاک می‌افتد. ساکنان شهر تب به پاس این گره‌گشائی، شهریاری دیار خود را به ادیپ می‌بخشند و دست ملکه شهر (مادر ادیپ) را در دست او می‌گذارند. پس از سال‌ها فرمانروائی مرگ و طاعون بر این شهر فرود می‌آید و چون ادیپ سبب این فاجعه را از معبد کاهنان آپولو می‌پرسد، پاسخ می‌شنود که گناهکار باید از میانه برخیزد، گناهکاری که پدر خود را کشته و با مادر، همبستر شده‌است. ایدیپ در جستجوی این گناهکار پلید سرانجام به خود می‌رسد و چشم‌های جهان‌بین خویش را بر می‌کند.

 

معمای اسفنکس
اسفنکس(Sphinx) اهریمنِ تباهی و بلا، یکی از خدایانِ اسطوره‌های یونانی بود. او شیری بود بال‌دار با سر زن و در کوه‌های شهر تب (Theben) در یونان زندگی می‌کرد. تمام مسافرانی که از کنار مامن او رد می‌شدند، باید به معمایی که او طرح می‌کرد، پاسخ می‌گفتند. در غیر این‌صورت اسفنکس آن‌ها را خفه می‌کرد. معمایش این بود: «آن چیست که صبح‌ها چهارپا دارد، ظهرها دو پا و شب‌ها سه پا ؟» ادیپ جواب معمای او را گفت: «انسان» چرا که در کودکی چهار دست و پا راه می‌رود، وقتی بزرگ شد روی دو پا و در پیری عصا را به کمک می‌گیرد. وقتی ادیپ معما را حل کرد، اسفنکس از صخره‌اش افتاد و مرد.

خلاصه داستان نمایشنامه ادیپ در کولونوس سوفوکل

ادیپ در کولونوس نام قسمت دوم سه‌گانه ادیپ شهریار نمایشنامه تراژدی از سوفوکل نویسنده مشهور یونانی است و ماجرای تبعید خودخواسته ادیپ به کولونوس با همراهی دخترش آنتیگونه است.

خلاصه داستان نمایشنامه فیلوکتتس سوفوکل

داستان نمایشنامه فیلوکتتس برگرفته از حماسه اودیسه هومر شاعر و حماسه‌سرای شهیر یونانی است واتفاقات آن بعد از داستان ایلیاد و قبل از جنگ تروا اتفاق می‌افتد. هراکلس قبل از مرگ تیر و کمان خود را به فیلوکتتس می‌دهد. در راه عزیمت به تروا، ماری او را می‌گزد و زخمی می‌شود و اودوسئوس او را در جزیره لمنوس رها می‌کند…

دانلود فیلوکتتس سوفوکل

خلاصه داستان نمایشنامه زنان تراخیس سوفوکل

دیانیرا، همسر هراکلس برای دایه خود از سختی زندگی خود سخن می‌گوید؛ از اینکه هرکول او را از دست آخلوس، خدای رودخانه نجات داد تا با او ازدواج نماید و حال با همیشه دور بودنش از خانه، سختی‌های بیشتری را دارد بر او تحمیل می‌نماید. دایه از دیانیرا می‌خواهد تا فرزندش هولوس را به دنبال هرکول بفرستد. هولوس به دیانیرا می‌گوید که شنیده‌است پدرش برای جنگ با شهر اوخالیا رفته است و سوگند یاد می‌نماید تا او را پیدا کند.

 

گروه همسرایان از دیانیرا می‌خواهند تا به آینده امیدوار باشد اما دیانیرا به آنان می‌گوید که هرکول وصیتنامه‌ای را از خود برجای گذاشته است و چنین می‌نماید که بر سرنوشت خود آگاهی داشته است. ناگهان پیکی سر می‌رسد و خبر از زنده بودن و بازآمدن هرکول می‌دهد. دیانیرا نخست به سخنان او شک می‌کند اما سپس با گروه همسرایان شروع به شادی می‌نماید. لیخاس، جارچی هرکول از راه می‌رسد و می‌گوید که هرکول در راه است و اینک برای تقدیم قربانی به درگاه زئوس به خاطر فتح اوخالیا به معبد رفته است. سپس اینگونه ادامه می‌دهد که اوروتوس، پادشاه اوخالیا هرکول را خشمگین می‌نماید و او نیز پسر اوروتوس را می‌کشد. پس به تلافی هرکول را به بردگی گرفته و به اومفاله می‌فروشند. هرکول خشمگین شده و با سپاهی برای نابودی اوخالیا به آنجا یورش می‌برد. اوروتوس را می‌کشد و گروهی از زنان زنده‌مانده اوخالیا از جمله یولا، دختر اوروتوس را به بردگی با خود می‌آورد.

 

دیانیرا از بازگشت هرکول خوشحال است اما برای زنان برده احساس تأسف می‌کند و نگران است که نکند آینده او نیز تباه شود. او می‌خواهد یولا را بشناسد اما پاسخی از او دریافت نمی‌دارد. از شیوه رفتار نجیب‌زادگانه یکی از زنان در می‌یابد که او باید یولا باشد اما لیخاس با دستپاچگی اظهار بی‌اطلاعی می‌نماید. پیک، دیانیرا را به کناری کشیده و سخنان لیخاس را دروغ می‌خواند و به او می‌گوید که هدف اصلی هرکول از حمله به اوخالیا، به دست آوردن یولا بوده است.

 

با فهمیدن این موضوع گروه همسرایان ماجرای نبرد هرکول با نسوس را می‌خوانند و دیانیرا بیش از پیش بر حال خود افسوس می‌خورد. آنگاه به یاد می‌آورد که چگونه سانتور نسوس، پس از بردن او به سوی دیگر رودخانه می‌خواسته به او تعرض نماید و هرکول با کشتن نسوس نجاتش داده است. سپس به یاد جامه‌ای که نسوس پیش از مرگش به او داده بود می‌افتد که گفته بود هرگاه هرکول دچار لغزشی در عشق خود به دیانیرا شد این جامه جادویی را که به خون نسوس آغشته است به او بدهد تا عشقش بازگردد. دیانیرا از لیخاس می‌خواهد تا جامه را شبانه به هرکول برساند. پس از این کار دیانیرا دچار اضطراب می‌شود و به گروه همسرایان می‌گوید که تکه‌ای باقی‌مانده از آن جامه که در معرض تابش نور خورشید قرار گرفته بود از هم فرو پاشیده و همین امر او را نگران کرده است. به علاوه چرا باید نسوس هدیه‌ای به قاتل خود بدهد؟

 

در این بین هولوس از راه می‌رسد و خبر می‌دهد که هرکول پس از پوشیدن جامه با دردی وحشتناک به حال مرگ افتاده است و بدنش توسط آن دارد خورده می‌شود و لیخاس را که آورنده جامه بوده کشته است. سپس هلوس مادرش را به خاطر انجام چنین توطئه‌ای نفرین می‌کند. دیانیرا که سخت از کار خود شرمگین است با شنیدن سخنان تند پسرش به خوابگاه خود رفته و خود را می‌کشد. دایه در حالیکه شمشیری خونین را در دست دارد خبر مرگ دیانیرا را به هولوس می‌دهد و هولوس پس از لختی درمی‌یابد که مادرش بی‌گناه بوده است.

 

هرکول را که از شدت درد به خود می‌پیچد به خانه می‌آورند و او که گمان می‌برد همسرش قصد کشتن او را داشته می‌خواهد که دیانیرا را به پیشش آورند تا او را بکشد اما هلوس حقیقت ماجرا را به هرکول می‌گوید. هرکول می‌فهمد که نسوس انتقامش را از او گرفته‌است و پیشگویی‌ها مبنی بر کشته شدنش به دست کسی که قبلاً مرده به حقیقت پیوسته است. پس از هولوس می‌خواهد تا به رنج او پایان دهد و به سر زئوس سوگند یاد کند که او را به کوهستان مقدس اوئتا برده، توده‌ای هیزم فراهم آورده و او را زنده بسوزاند. هولوس از هرکول می‌خواهد که او را وادار به پدرکشی نکند اما هرکول می‌گوید که این عین درمان است. سپس از او می‌خواهد تا پس از مرگش با یولا ازدواج نماید. سرانجام هولوس می‌پذیرد و بدین گونه هرکول را می‌برند تا با سوزاندنش در آتش به درد و رنجش پایان دهند.

 

شخصیت‌های نمایشنامه زنان تراخیس
دیانیرا (همسر هرکول)
هولوس (پسر دیانیرا و هرکول)
هرکول یا هراکلس
لیخاس (جارچی هرکول)
دایهٔ دیانیرا
پیک
گروه کُر زنان تراخیس
یولا (دختر اوروتوس) و دیگر اسیران زن اخالیایی

دانلود نمایشنامه‌های سوفوکل

اجرای صوتی و متن کامل
هزار تومان ۵۹
  • ۷ نمایشنامه سوفوکل
  • آژاکس
  • آنتیگونه
  • الکترا
  • ادیپ شهریار
  • ادیپ در کولونوس
  • فیلوکتتس
  • زنان تراخیس
  • فایل صوتی انگلیسی تمام نمایشنامه‌ها mp3
  • متن انگلیسی تمام نمایشنامه‌ها doc
  • ترجمه فارسی تمام نمایشنامه‌ها PDF
  • فایل صوتی فارسی برخی از نمایشنامه‌ها mp3
  • پرداخت آنلاین و دریافت در تلگرام
  • Sophocles' Ajax
  • Sophocles' Antigone
  • Sophocles' Electra
  • Sophocles' Oedipus at Colonus
  • Sophocles' Oedipus the King
  • Sophocles' Philoctetes
  • Sophocles' Women from Trachis

این مجموعه به زبان انگلیسی است ولی ترجمه تمام نمایشنامه‌ها به همراه فایل صوتی اجرای رادیویی و صحنه‌ای برخی از آنها به زبان فارسی (آنتیگونه، الکترا و ادیپ شهریار) نیز در همین مجموعه در دسترس شما قرار دارد. لطفا بعد از پرداخت آنلاین یک پیام به آی‌دی ما در تلگرام (matinpardazco) بفرستید و فایل‌ها را همانجا دریافت کنید.

سبد خرید
  • سبد خریدتان خالی است.
انیمیشن دانلود